چقدر زمونه بي وفاست نمي دونم خدا كجاست يكي بياد بهم بگه كجاي كارم اشتباست گاهي مي خوام داد
پیغام مدیر :
با سلام خدمت شما بازديدكننده گرامي ، خوش آمدید به سایت من . لطفا براي هرچه بهتر شدن مطالب اين وب سایت ، ما را از نظرات و پيشنهادات خود آگاه سازيد و به ما را در بهتر شدن كيفيت مطالب ياري کنید.
بازدید : 1234
نویسنده : آرمان حسيني

 چقدر زمونه بي وفاست نمي دونم خدا كجاست يكي بياد بهم بگه كجاي كارم اشتباست گاهي مي خوام داد

بكشم اما صدام در نمياد بگم آخه خدا چرا دنيا به آخر نمي ياد

 

 گريه کردن تا سحر کار من است. شاهد من چشم بيمار من است . فکر کردم که او يار من است. نه! فقط در

فکر آزار من است. نيتش از عشق تنها خواهش است ”دوستت دارم“ دروغي فاحش است. يک شب آمد زير

و رويم کرد و رفت. بغض تلخي در گلويم کرد و رفت. پايبند جستجويم کرد و رفت. عاقبت بي آبرويم کرد و

رفت. اين دل ديوانه آخر جاي کيست

 

هر گاه دفتر محبت را ورق زدي ...هر گاه در زير پايت صداي خش خش برگ ها را احساس كردي...هر گاه

 ميان ستارگان اسمان تك ستاره اي خا موش ديدي ...براي يك بار در گوشه اي از ذهن نه با زبان بلكه از ته

 قلب بگو: يادش بخير

 




:: برچسب‌ها: چقدر زمونه بي وفاست نمي دونم خدا كجاست يكي بياد بهم بگه كجاي كارم اشتباست گاهي مي خوام داد ,



مطالب مرتبط با این پست
.



می توانید دیدگاه خود را بنویسید


نام
آدرس ایمیل
وب سایت/بلاگ
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

آپلود عکس دلخواه: